خوشحالم اماااااااا!!!!!!!!!
خوشحالم به خاطر اینکه سال نو داره میاد و فقط یه روز دیگه باید منتظر رسیدنش باشیم منم همه ی کارامو کردم ومیخواستم بعد از تموم شدن کارام وسیله هامو برای رفتن به شیراز جمع کنم تا بلافاصله بعد تحویل سال راه بیافتیم اما الان............. ۲ ساعت پیش خاله مریم زنگ زدو گفت شاید نتونن باهامون بیان چون پسرش نمیتونه مرخصی بگیره واونام نمیتونن تنهاش بزارن ولی گفت به احتمال خیلی کم شاید فردا بره صحبت کنه و بتونن بیان اما من دیگه از حس و حال افتادم .درسته که بقیه هستن و میان ولی دوست داشتم هممه با هم بریم البته خاله خودشم خیلی ناراحت بود.........ولی من بهش دلداری دادم گفتم انشاالله که درست میشه و باهامون میان نی نی جونم دعا کن که اونام باهامون بیاناما من به کسی نگفتم که زنگ زدنو گفتن نمیان هنوزم امیدوارم که کاراشون ردیف شه و بیان چون دوست ندارم بقیه هم مثه من ناراحت شن .امشب بابایی خیلی دیر میاد خونه یعنی هنوز نیومده و من تنهام الان که بهش زنگ زدم با همکاراش رستوران بودن و داشتن شام میخوردن گفت ۱ ساعت تا ۱ ساعتو نیمه دیگه شاید حرکت کنه بیاد خداااایاااا پشتو پناهش باشششش بابای نینیم و همهی کسایی که دوستشون دارم همیشه سالم باشن آمییییییییییین راستی یادم رفت بگم من واسه بابات عیدی یه شلوار تو خونه ای قرمز ناز با یه تی شرته نازتر خریدماما نمیدونم اون برام چی خریده یا میخواد بخره اما مطمئنم هر چی بخره من دوستش خواهم داشت آخه خیلی خوش سلیقست حالا بعدا بهت میگم چی خریده برام فعلا باییییییییییی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی